افزودن دیدگاه جدید
, "Description" : "<p>امیرشریعتی زادگان دانش آموخته رشته روانشناسی در دانشگاه UCSI مالزی است. او تحصیلات مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در مالزی با نمرات بالا پشت سر گذاشته و در حال حاضر نیز در این کشور اقامت دارد. </p>
<p>امیر علاقمند به موسیقی، نوشتن، ورزش و خانواده است.</p>
<p>در سال 2014 او توانست اولین مشاوره های خود برای مراجعین را بصورت تلفنی و آنلاین ارائه دهد و از این حیث در این زمینه صاحب رکورد می باشد. </p>
<p>مطالبی که امیر آنها را گردآوری یا تایید نموده است همگی مطابق اصول و مفاهیم روانشناسی هستند.</p>" , "image" : "https://jameesalamat.com/sites/default/files/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%20%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C%20%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86.jpg" , "url" : "https:jameesalamat.com/taxonomy/term/302"
, "jobTitle" : "Psychologist"},"description":" عاشق شدن و احساسی که به واسطه این اتفاق در انسان پدیدار می شود تا به امروز هرگز به سادگی قابل توضیح نبوده است. اما عاشق شدن از هر نوعی که باشد باعث می شود که فرد عاشق تصمیمات منطقی و گاها عاقلانه ای در آن رابطه نگیرد زیرا منطق عشق با هیچ معیار مادی قابل توضیح نیست. بنابراین باید بدانیم که چرا عاشق می شویم و اصولا احتمال اینکه عاشق چه کسی بشویم بیشتر است." , "articleBody" : " با اینکه در دنیای مدرن زندگی میکنیم اما هنوز طرز فکر ما نسبت به عاشق شدن، مدرن نشده است. عقیده داریم که کافی است که هنگام عاشق شدن به حسی که در درونمان بوجود میآید اعتماد داشته باشیم. اما این حس درونی از کجا میآید؟ تاحالا از خودتان پرسیدهاید که چرا در اغلب موارد، عاشق شدن یک احساس دوطرفه است؟ ما جذب ظاهر و باطن زیبای شخصی میشویم که به ما حس خوبی میدهد. به عبارتی شخصی که از با او بودن خوشحال باشیم. ما عاشق شخصی میشویم که توانایی خوشحال کردن ما را دارد. در عاشق شدن، به حس درونی اعتماد کنیم؟ نگاه یک عاشق به معشوق خود، یک نگاه گرم و مهربان است، تصور او این است که قرار است حالا دیگر تمام ارتباطات ناکام گذشتهاش تمام شود چون اکنون همدم همیشگی خود را پیدا کرده و حتی قرار است با او ازدواج کند. اما این نگاه از کجا میآید و چقدر میتوان به این حس درونی اعتماد داشت؟ در واقع بزرگترین مشکلی که در عاشق شدن وجود دارد، این است که ما فقط به غریزه درونی خودمان اعتماد میکنیم و فقط حس درونی را مد نظر قرار میدهیم. اما در اغلب موارد دیده شده که این اعتماد چشم و گوش بسته به حس درونی، فاجعه بار است. وقتی در کنار برخی افراد قرار میگیریم، احساس خاص خوب یا بدی نسبت به آنها داریم مثلا در یک میهمانی، یا یک کلوپ، یا در ایستگاه قطار، یا در فضای مجازی ناگهان دچار یک حس رمانتیک نسبت به فردی میشویم و تصور میکنیم با اون بودن ما را به سوی خوشحالی سوق میدهد. در قرون وسطا، یک زن و شوهر توسط دو دادگاه سلطنتی به ازدواج هم درمیآمدند و ازدواج آنان شبیه به حکمی برای حفظ همیشگی یک قطعه زمین اجدادی بود. در آن زمان عاشق شدن در ازدواج، جایگاه کمتری داشت و سایر محاسبات منطقی و اصطلاحا دو دو تا چهارتایی، جایگاه بیشتری داشتند، در نتیجه داستانهای عاشقانه پرشوری که از آن زمانها شنیده میشود، برگرفته از نبودن عشق در ازدواج بوده. هر دو نگاه مدرن و قرون وسطایی برای ازدواج، دارای معایب خودشان هستند. بنابراین بهتر است عاشق شدن را از زاویهی دید روانشناسی مورد بررسی قرار دهیم. عاشق شدن از زاویه روانشناسی هنگامیکه ما عاشق فردی میشویم، از نگاه روانشناسی، غریزه و حسی درونی خود ما است که به چالش کشیده میشود. به عبارت دیگر دیدگاه رواشنسی به عشق، نگاهی است به درون خود فرد عاشق. این تئوری میگوید: ما عاشق کسانی نمیشویم که به صورت منطقی با ما برخورد میکنند بلکه ما عاشق کسانی میشویم که به شیوههایی با ما برخورد میکنند که خوشایند ماست، باعث خوشحالی ماست و برایمان آشنا است. اما مسئله اصلی کجاست؟ چرا برخی ها باعث خوشحالی ما میشوند؟ پاسخ اینجاست که عشق بزرگسالانه ما، براساس همان الگوی عشقی است که در کودکی یادگرفتهایم. مثلا اگر الگوی عشقی ما در کودکی، قصه پریان بوده، در بزرگسالی نیز همین الگو را دنبال خواهیم کرد. چون مغز ما همین یک الگو را بلد است و الگوی دیگری به او نیاموختهایم. به بیانی دیگر، ما در بزرگسالیمان میخوایم چیزی را دنبال کنیم که در کودکی به عنوان تعریفی از عشق و خوشحال بودن به خورد مغز ما داده شده است. بنابراین در نگاهی دقیقتر به رفتار آدم بزرگها، متوجه میشویم که تصور آنها از عشق، همان تصوری است که در دوران کودکی در ذهن آنها کاشته شده و اکنون نیز بر همان اساس رفتار میکنند و نیز انتظار دارند با آنها رفتار شود. اما در گذر زمان، و پس از برخورد با واقعیات زندگی، قصر رویاهای کودکی بزرگسالان، فرو میریزد. در بیشتر موارد آموختههای غلط کودکی ما، نه تنها به ماندگاری عشق در زندگی بزرگسالی کمک نمیکند بلکه به طور دائم در حال تخریب نیروی عشق خواهد بود. مثلا ما در قصههای کودکانه و رمانتیک یاد میگیریم که عشق یعی رنج بردن از دست معشوق، یا عشق غم معشوق را خوردن و چیزهایی شبیه به این است. در نتیجه به طور ناخودآگاه همین الگو را نیز در بزرگسالی پیاده خواهیم کرد. به بیان دیگر آنقدر دچار غم عشق میشویم که از کنترل خویش بر نمیآییم. نتیجهی بحث این است که برای اینکه شریک عشقی خود را به طور خردمندانه تری انتخاب کنیم بایستی ببینیم که چقدر از این الگوهای قدیمی حک شده در مغز ما باعث شده که جذب یک شخص بشویم. به بیانی دیگر بایستی ابتدا الگوهای قدیمیمان را مورد واکاوی قرار بدهیم. برای داشتن رابطه عشقی بهتر با خود روراست باشید برای داشتن رابطهی عشقی بهتر، هر بهتر است ابتدا دروننگری عمیقتری نسبت به خود داشته باشید. یک کاغذ و قلم بردارید و این پرسش را از خودتان بپرسید: کسانیکه برای اولین بار در کودکی به من عشق میورزیدند چه نوع الگوهای فکری و رفتاری داشتهاند؟ چگونه به من عشق میورزیدند؟ آیا این الگوها، همانهایی نیستند که اکنون من نیز در دیگران جستجو میکنم؟ آیا این الگوها درست بودهاند؟ سازنده یا مخرب بودهاند؟ همچنین این سوال را از خوتان بپرسید که در گذشته – در زمان کودکی – عشق برای من چه حسی را به دنبال داشت و آیا این همان حسی است که به دنبالش هستم تا شخص دیگری دوباره در من ایجاد کند؟ بهترین شخصی که میتواند به شما کمک کند تا بفهمید عشقتان در مسیر درست است یا نه، خودتان هستید. ما با بررسی دقیق روحیات خود، به این نتیجه میرسیم که شخصی که عاشق او شدهایم الزاما شخصی مناسب برای ما نیست بلکه او یک پل ارتباطی است که ما را به گذشته وصل میکند، گذشتهای که ممکن است اشتباه بوده باشد. کلام آخر پس بهترین کار این است که ببینیم اگر الگوهای گذشته ما اشتباه بوده، آنها را تصحیح کنیم. البته اگر چه ما نمیتوانیم به طور ناگهانی الگوهای نادرست قدیمی را در خودمان تغییر دهیم، اما دانستن اینکه دارای فلان الگوی فکری اشتباه هستیم مانع از وارد شدن ما به یک رابطه عاشقانهی غلط میشود. باعث میشود تا بیشتر مراقب این باشیم که عاشق چه شخصی میشویم. متوجه خواهیم شد شخصی که با اولین نگاه و اولین حرف، باعث ایجاد یک پیوند حسی در ما شده، شاید در واقع با گذشتهی ما پیوند برقرار کرده باشد، برای همین است که بلافاصله عاشق او میشویم. و یا حتی برعکس، شخصی که در اولین نگاه و اولین حرف برای ما خسته کننده و نچسب است شاید به دلیل حسی است که ریشه در گذشتهی ما دارد. به طور کلی ما با شناخت دقیق الگوهای گذشته در خودمان میتوانیم به پدیده عاشق شدن به دید تازهتری نگاه کنیم و بفهمیم چرا ما ناگهان عاشق بعضیها میشویم. منبع: redmag " ,"datePublished":"2019-02-21T22:09:48+03:30","dateModified":"2020-03-14T11:10:08+03:30","mainEntityOfPage":"Article", "publisher" : [{"@context" : "https://schema.org", "@type" : "Organization", "name" : "jameesalamat.com - جامعه سلامت", "url":"jameesalamat.com", "logo": { "@type": "ImageObject", "url": "jameesalamat.com/themes/custom/winter/logo.png", "width": "300px", "height": "83px" }}] }
درست ترین مطلبی که تاحالا
درست ترین مطلبی که تاحالا درباره اینکه چرا عاشق کسی میشیم
واقعا ممنونم
افزودن دیدگاه جدید