اگر او وسط خیابان سوار دوچرخه می شود، به من بگو، من جلوی او را خواهم گرفت”. اگر زیرمنظومه والدینی شامل فرزند “ولی گونه” هم باشد، مرز را مادر با گفتن، “تا من از فروشگاه برگردم، آنی مسئول شماست” مشخص می کند. برای عملکرد صحیح والدین باید مرزهای زیرمنظومه ها به وضوح مشخص باشد.
مرزها باید طوری مشخص باشند که برای اعضای زیرمنظومه امکان اجرای نقش هایشان را بدون مزاحمت بیجا فراهم کند، و در عین حال اجازه تماس اعضای زیرمنظومه با سایرین را هم بدهد. وضوح مرزها درون خانواده یک پارامتر مفید برای ارزیابی عملکرد خانواده است.
انواع مرزهای خانوادگی
مرز مشخص و بهنجار: در مرزهای مشخص زیرمنظومه ها نقش خود را به درستی ایفا می کنند. برای مثال فرزندان که در زیرمنظومه فرزندی قرار دارند در زیرمنظومه زن و شوهری که مربوط به روابط پدر و مادرشون می باشد دخالت نمی کنند.
مرز درهم تنیده: در مرزهای درهم تنیده افراد در زیرمنظومه های یکدیگر مداخله می کنند. احساس تعلق شدیدی وجود دارد. استقلال فردی اعضا از دست می رود. نسبت به هر تغییری از وضع مانوس و متداول شدیدا و به سرعت واکنش نشان می دهد. ممکن است والدین یک خانواده بهم تنیده، اگر فرزندشان دسر خود را نخورد، به شدت ناراحت شوند.
مرز خشک یا سخت و گسسته: در مرزهای خشک و نامنعطف و گسسته ارتباط بین زیرمنظومه ها دشوار است و نقش حمایتی فلج است. اعضای زیرمنظومه یا خانواده گسسته، ممکن است مستقلانه عمل کنند. اما گرفتار یک احساس استقلال مسخ شده اند و از فقدان حس وفاداری و تعلق و طلب حمایت مورد نیاز، رنج می برند. خانواده گسسته حتی وقتی واکنش هم لازم است، میلی به واکنش ندارد. والدین یک خانواده گسسته، شاید نسبت به نفرت فرزند خود از مدرسه هم بی اعتنا بمانند.
بنابراین در زندگی زناشویی لازم است به نیازمان به داشتن حد و مرز توجه كنیم، زیرا باید تابع همان قوانینی باشیم كه برای همسرمان میپسندیم. اطاعت از فرآیند حد و مرز در زندگی مشترك باعث برقراری مساوات میشود و رابطه میان زوجها را متوازن میكند. در چنین حالتی دیگر رابطه از بالا به پایین یا از پایین به بالا وجود نخواهد داشت.
حد و مرز، مسئولیت را تعریف میكند تا هر كس بداند چه وظایفی دارد. حد و مرز در شرایطی بیشترین فایده را دارد كه زن و شوهر هر دو آزادیهایشان را محدود كنند تا بتوانند بهتر یكدیگر را دوست بدارند. شما در چنین شرایطی به این علت كه همسرتان را دوست دارید و میخواهید زندگی و رشدش را بهبود بخشید، خواستههای خودخواهانهتری را كنار میگذارید و حتی در استفاده از آزادیهای مشروع خود هم انعطافپذیر میشوید.
نمیخواهید از آزادیهایتان استفاده كنید تا به عزیزتان آزار برسانید و با توجه به این اصل به حد و مرز همسرتان پاسخ میدهید. عشق زمانی شكوفا و عمیق میشود كه دو نفر محدودیت ناشی از رعایتكردن و محترمشمردن حد و مرز همسرشان را بپذیرند و مطمئنا زمانی كه هر دو حد و مرز یكدیگر را رعایت كنند، نتایج خوبی هم میگیرند.
احترام به استقلال همسر
ما اغلب عاشق كسی میشویم كه مستقل، محكم، قوی، مسئول و خوددار و فعال است. بعد وقتی او را به دست میآوریم سعی میكنیم او را تغییر دهیم. اگر او به مستقل بودنش ادامه دهد حسادتمان گل میكند، گویی برای بودن در این رابطه باید او را تا حدی محدود كنیم و دست و پایش را ببندیم. اینجاست كه شروع میكنیم به نصیحتكردن وی، محدودكردن انتخابهایش، محدودكردن دیدگاههایش (رویاهایش) و آزادیهای وی. اما این اشتباه است.
ما باید عقب بایستیم و آزادی همسرمان (البته آزادیهای بجا و معقول) را به او برگردانیم. بعد از مدتی كه از روابطتان میگذرد، بیایید با خودتان فكر كنید آیا او هنوز هم فردی مستقل است یا اینكه فضای اختصاصی، اعتماد به نفس، استقلال و شادابی او را یكجا از بین بردهاید؟ به راستی چرا ناخودآگاه تمایل داریم همسر خود را مهار كنیم و او شادابی خود را از دست بدهد؟ چرا لازم میدانیم هر جایی كه او هست ما هم همواره حضور داشته باشیم؟
شما باید طرف مقابل خود را تشویق كنید. شاید هم نیاز باشد به طور مستقل زمانی را صرف كشف مجدد استعدادها و مهارتهایش و شما هم باید بعضی مواقع عقبنشینی كنید و سعی نكنید مانع وی شوید. اكثر روابط موفق یك ویژگی مهم دارند كه آن استقلال است. زن و شوهر باید زمانی را جدا از هم سپری كنند، این نشانه بلوغ و داشتن یك زندگی خوب و سالم است. پس سعی كنیم به حریم خصوصی یكدیگر احترام بگذاریم.
هریك از ما این حق خدادادی را داریم كه برای حریم خصوصی، اعتماد و صداقت یكدیگر احترام قائل شویم، اما از بین همه آنها این حریم خصوصی است كه خیلی قابل احترام است. شما باید به حریم خصوصی همسرتان احترام بگذارید. اگر این كار را انجام ندهید، باید همه چیزهای دیگر از قبیل اعتماد، احترام و صداقت را هم زیر سوال ببرید. اگر همسرتان ترجیح میدهد موضوعی را با شما مطرح نكند، شما حق ندارید چربزبانی كنید، تهدید كنید، رشوه بدهید یا با روشهای پنهانی سعی كنید كه حتما به آن موضوع پی ببرید.
مرزگذاری برای كودكان
كودكان با مرزگذاری متولد نمیشوند. آنها مرزها را از روابط و ضوابط بیرونی گرفته و درونی میكنند. برای اینكه كودكان یاد بگیرند در قبال چه چیزی مسئولیت دارند والدین مجبورند مرزهای روشنی را برای آنها ترسیم كنند و به شكلی با آنها رابطه برقرار كنند كه بتوانند مرزهای خود را شناخته و یاد بگیرند. كودكان از طریق مشاهده عملكرد شما در ارتباط با مرزهای دنیای خودتان نكاتی را میآموزند. آنها چگونگی رفتار شما با خود، همسرتان و همكارانتان را تماشا میكنند و برای یادگیری چیزهای خوب یا بد با شما رقابت میكنند.
آنان همواره در جستجوی افراد قدرتمندتر هستند و میخواهند مانند آنان باشند. آنان با پوشیدن كفشهای پدر و استفاده از لوازم آرایش مادر سعی میكنند نقش بزرگسالان را بازی كنند و ببینند چه نقشی برای آنها مناسب است. به این معنا مرزها بیشتر از آن كه آموخته شوند، «گرفته» میشوند.
در واقع یكی از بزرگترین لطفهای شما بهعنوان پدر و مادر این است كه به فكر تعیین حد و مرز برای فرزندانتان باشید و یكی از بزرگترین شكستهای شما در جایگاه والدین این است كه در ایجاد مرزها غفلت كنید. درباره مرزگذاری شما بهعنوان والد میتوانید به فرزندتان در نظر گرفتن حد و حدود و مرزها آموزش دهید.
شما با گفتن این جمله كه «تو مسئول رفتار خودت هستی» به آنها میآموزید كه آنان باید مسئولیت رفتارهایی چون تمیز كردن اتاقشان، گرفتن نمرات خوب و داشتن رفتار مناسب را بپذیرید. با این كار یعنی ایجاد مرزها برای كودكانتان هم جایگاه خود را حفظ مینمایید، هم به فرزندتان میآموزید كه همیشه نمیتوانید با زورگویی یا بیشخواهی به حقوق دیگران تجاوز كنند.
در آموزش مرزها به فرزندتان گاه ممكن است احساس كنید در حال از پا درآمدن توسط فرزندتان هستید. در نظر داشته باشید كودكان به طور فوقالعادهای میتوانند حس كنند كه ما چه زمانی ضعیف و آماده تسلیم به آنها هستیم. در حقیقت كودكان روی ما كار میكنند و به راحتی منصرف نمیشوند. یكی از دلایل تسلیم شدن شما این است كه خودتان به فرزندتان آموختهاید تا هر جا كه بخواهد میتواند پیش برود و شما بالاخره تسلیم خواهید شد.
تكنیكهای مرزگذاری
تعریف مرز
قبل از هر چیزی بهتر است مرز را برای خود تعریف كنید. از خودتان بپرسید اگر قرار باشد از این به بعد در روابط بین فردی خود مرز داشته باشید چگونه عمل خواهید كرد؟ چه مسائلی را با طرف مقابل در میان میگذارید و چه مسائلی را در میان نمیگذارید.
استفاده از تجارب دیگران در رابطه با مرزگذاری
در صورتی كه قادر به مرزگذاری در رابطه نیستید میتوانید از دیگران كمك بگیرید. برای این كار میتوانید از چند نفر از افرادی كه در روابط بین فردی موفق هستند، بپرسید معمولا یك رابطه را چگونه شروع میكنند و چگونه ادامه میدهند و این كه چگونه در روابطشان با دیگران مرز میگذارند.
شناسایی افراد
صمیمیشدن با دیگران مستلزم این است كه ابتدا آنها را بشناسید. براساس ظاهر افراد نتیجهگیری نكنید و برای شناخت آنان سعی كنید هیچ گاه زود قضاوت نكنید، به رفتارشان بیشتر از گفتارشان توجه كنید، رفتار آنان را در موقعیتهای مختلف در نظر بگیرید و به تضاد بین گفتار و رفتار افراد توجه كنید.
دوری از شیفتگی در روابط
شیفتگی چیزی شبیه عشق كور است. در حالت شیفتگی شما فرد را فقط با ویژگیهای مثبت میبینید و ویژگیهای او را نفی كرده و ویژگیهای مثبت او را اغراقآمیز جلوه میدهید. (این حالت با جنس مخالف زیاد اتفاق میافتد). برای مقابله با شیفتگی لازم است یاد بگیرید افراد را نسبی ببینید. با این دیدگاه شما شیفته كسی نخواهید شد، چون به این نتیجه خواهید رسید كه او نیز فردی است مانند دیگران و (فرد) چیز خارقالعادهای نیست.
دوری از نفیكردن
نفی كردن درست در مقابل شیفتگی قرار دارد. در نفی كردن فرد سعی میكند در ویژگیهای منفی طرف مقابل اغراق كرده و آنها را پررنگ سازد. این نوع نگرش نسبت به دیگران سبب میشود براحتی آنان را كنار بگذارید و اگر بخواهید با این ویژگی با دیگران ارتباط برقرار كنید دائم با آنها درگیر خواهید بود و ارتباط پرتنشی خواهید داشت.
تعادل در مرزهای سخت
همانطور كه برخی افراد در روابط بین فردی خود حد و مرزی ندارند و هر طور كه راحت هستند عمل میكنند، افرادی هم هستند كه به دور خود دیوار میكشند و سعی میكنند از نزدیك شدن به دیگران اجتناب نمایند و به هیچ عنوان با كسی صمیمی نمیشوند. در مرزگذاریهایتان سعی كنید این افراط و تفریط را كنار بگذارید و تعدیل نمایید.
رازداری
مرزگذاری در رابطه به این معناست كه اگر مایل نیستید خاطره، تجربه یا مطلبی از شما افشا شود آن را پیش خود نگه دارید و با كسی مطرح نكنید. این را بدانید وقتی شما نمیتوانید رازدار خودتان باشید از دیگران هم نباید انتظار داشته باشید كه رازدار مسائل مهم شما باشند.
درجه بندی روابط
برای این كار میتوانید از مقیاسی استفاده كنید كه از چند سطح تشكیل شده باشد. برای مثال؛ سطح اول: آشنایی، سطح دوم: دوستی و روابط اجتماعی، سطح سوم: دوستی صمیمانه و سطح چهارم: دوستی صمیمانه و رفت و آمد خانوادگی. این گونه درجهبندی تا حدودی به شما كمك خواهد كرد جایگاه هر فرد را در نظر بگیرید و متناسب با جایگاه وی با او رفتار كنید.
استفاده از خطوط فرضی
حد و مرزهای شخصی، خطوط فرضی هستند كه شما دور خودتان میكشید تا هیچكس چه از نظر فیزیكی و چه از نظر احساسی ـ مگر این كه دعوت شود ـ حق عبور از آن را ندارد. شما حق دارید بایستید و بگویید: «نه، من این را تحمل نخواهم كرد.» اما قبل از آن ابتدا باید مرزها را مشخص كنید. باید بدانید تحمل چه چیزی را دارید و تحمل چه چیزی را ندارید. هر چه در مرزهای خود احساس امنیت بیشتری پیدا كنید، دیگران قدرت كمتری پیدا میكنند تا شما را تحت تاثیر خود قرار بدهند. تعیین حد و مرزهای شخصی به این معناست كه دیگر از افراد نترسید و وقتی فردی از مرز بین رفتار مناسب و نامناسب عبور میكند، به راحتی بگویید نمیخواهید با شما اینگونه رفتار یا صحبت بشود.
تعیین متناسب حد و مرزهای شخصی ما را قادر میسازد در برابر افراد سمج، گستاخ، پرخاشگر، سوءاستفادهكننده و افرادی كه از روی بیعقلی و نادانی قصد استفاده از ما را دارند، مقاومت كنیم. یكی از ویژگیهای افراد موفق این است كه ارزش خود را میدانند و اجازه نمیدهند كسی با آنان بدرفتاری كند. زمانی كه خطوط فرضی را دور خودتان میكشید، راحتتر میتوانید پشت آن بایستید و محكم، مصمم، قوی و بااعتماد به نفس باشید. البته در كشیدن این خطوط متعادل رفتار كنید.
عدم تجاوز به حریم دیگران
بهترین راه آموزش احترام به دیگران این است كه مرزهای شخصی مناسبی برای خودتان داشته باشید. به این معنا كه به خودتان اجازه ندهید به شما بیاحترامی شود. در همین رابطه مرزهای شما بهعنوان یك والد، مرزهایی است كه فرزندتان آنها را درونی خواهد كرد.
اگر هنگام بیتوجهی فرزندتان به مرزها و حدود شخصی خودتان بگویید «نه» آنها یاد میگیرند به حد و مرز دیگران احترام بگذارند. اگر شما این كار را انجام ندهید آنها نیز انجام نخواهند داد. در ضمن برای احترام به مرزهای دیگران و همراه شدن با دیگران فرزندان باید از طریق آموزشهای شما چند اصل را یاد بگیرند:
- به حد و مرزها در روابطشان احترام بگذارند.
- به دیگران آسیب نرسانند.
- بدون اینكه دیگران را تنبیه كنند، به «نهگفتن» آنان احترام بگذارند.
- زمانی كه مرزهای دیگران مانع رسیدن آنها به چیزهای مورد علاقه میشود، دیوانه نشوند.
سخن پایانی
لازم است هم شما و هم همسرتان برای آموختن مرزها به فرزندتان همسو و هماهنگ شوید، چرا كه در صورتی كه فرزند شما در نزاع بین خود و یكی از والدین، دیگری را واسطه قرار دهد، اختلاف پیش میآید. در چنین شرایطی والدی كه «طرفدار مرز» است اغلب به عنوان والد بد و محرومكننده و والد «ضد مرز» به عنوان والد خوب دیده میشود. اگر همسرتان از مرزها حمایت نمیكند، قبل از آن كه كاری جدی را با فرزندتان آغاز كنید، این موضوع را با همسر خود در میان بگذارید، اگر او موضوع را جدی نگرفته و این شما هستید كه بهای این بیمسئولیتی را میپردازید، شرایط را به گونهای رقم بزنید كه والد بدون مرز عواقب آن را متحمل شود.
برای دسترسی به فهرست مراکز مشاوره و متخصصین روانشناسی روی لینک های زیر کلیک نمایید:
مرکز مشاوره
مرکز مشاوره شمال تهران
مرکز مشاوره جنوب تهران
مرکز مشاوره غرب تهران
مرکز مشاوره شرق تهران
روانپزشک خوب در تهران
افزودن دیدگاه جدید